با شاعران شعر نو
مهدی اخوان ثالث
در مبحث شعر نو گذر از شاعرانی مثل شاملو , فروغ , اخوان , سهراب , سیاووش کسرایی , حمید مصدق , منوچهر آتشی و ... تقریبا غیر ممکنه.
واسه همینم این مبحث رو سلسله وار پیش می ریم. البته شاید پایه گذار شعر نو نیما یوشیج باشه اما به نظر من ( قبول دارم که شناخت من از شعر نو بسیار محدوده اما شاید خیلی از دوستان با من هم عقیده باشن ) نیما اشعار نو زیبا و قرص و جوون دار کم داره . شاید صاف و هموار کردن جاده شعر نو و از پیش پا برداشتن مشکلات سر راه این طفل نوپا در مقابل غول اشعار کلاسیک تمام فکر و وقت نیما رو به خودش اختصاص داده بود و واسه همینم نتونست اوونجور که باید به شعر اهتمام بورزه البته از کنار چند تا از شعرهاش نمی شه گذشت ( می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند ) یا ( آی آدمها ) یا زیباترین سروده نیما ( در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه ترا من چشم در راهم من از یادت نمی کاهم ). اما باید تصدیق کرد که تثبیت و تحکیم پایه های شعر نو مدیون شاعرانی مثل اخوان , شاملو , فروغ , سهراب و چند نفر دیگه ست .
از این میانه ابتدا با اخوان ثالث همراه می شیم . شاعری که خوندن اشعارش آدم رو به یاد فردوسی می ندازه . ثالث شاعریه با روحیه حماسه سرایی و عاشق ایران زمین .
( شهریار شهر سنگستان , کتیبه , چاووشی ) نمونه اشعار زیبای حماسی اونه .
ثقیل ترین ترکیبات رو در شعر نو ثالث و شاملو دارن ( بیا ای خسته خاطر دوست )
در توصیف حالات اشخاص هم کمتر کسی قدرت همپایی با اخوان رو داره . تو شعر کتیبه خیلی راحت و با تسلط هر چه تمام تر اوضاع رو توصیف می کنه (توصیه می کنم حتما کتیبه , چاووشی و شهریار شهر سنگستان رو بخونید ) اولش اینجوری شروع می شه .
فتاده تخته سنگ آنسوی تر انگار کوهی بود و ما اینسو نشسته , خسته انبوهی زن و مرد وجوان و پیر همه با یکدیگر پیوسته , لیک از پای با زنجیر
بعد قضیه ادامه پیدا می کنه تا اینکه یه ندایی می شنون که روی تخته سنگ یه نوشته قدیمیه و بعد از کلی ماجرا یکی می ره بالا و نوشته رو می خونه
کسی راز مرا داند که از اینرو به آنرویم بگرداند عرقریزان , عزا , دشنام , گاهی گریه هم کردیم .
و بالاخره پایان کار دوباره مرد بالا می ره و می آد پایین که بگه چی نوشته بود .توجه کنین.
لبش را با زبان تر کرد ما نیز آنچنان کردیم و بعد مکید آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود همان کسی راز مرا داند که از اینرو به انرویم بگرداند
البته اخوان ثالث شعرهای زیبای دیگه ای هم داره ( قاصدک , دیدار , جویبار لحظه ها ) . از لحاظ شعرهای توصیفی شعر ( اولین دیدار ) جایگاه ویژه ای داره که من ازش می گذرم اما خوندنش رو پیشنهاد می کنم .
اخوان به آهنگین بودن اشعارش اهمیت زیادی می داده اگه کمی دقت کنین حتی تو جملات سنگین و طول و تفسیردار هم آهنگین بودن خودنمایی می کنه ( بیا ای خسته خاطر دوست ای مانن من دلکنده و غمگین )
در پایان هم چند تا از قسمتهای زیبای اشعارش رو می نویسم واسه آشنایی بیشتر با این شاعر , امید که مقبول افتد
_______
ای درختان عقیم ریشه تان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یادگار خشک سالیهای گردآلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند
_______
آزاده ام و عهدم این است کاول قدم راه میخانه پویم
و اولین جام می بر سر دست نام تو نام تو نام تو گویم
_______
اولین دیدار : توصیفی جذاب از برخورد در یک ایستگاه قطار
بر زمین داغ گامی هشته ناهشته دیدمش کز دور مثل چتری باز
باد افتاده در چادر سیاه آن زمینی حور او چو شاخکهای پروانه سیاهی
دستها برداشته بالا دو کناره چادرش در مشتها افراشته بالا
بی خبر از خویش سویم پیش می آید چابک و چالاک او مرا بی شک گمان با دیگری می برد
که به سوی من شتابان بود من چرا بودم شتابان سوی او این را ندانستم
ناگهان یک لحظه تاریک هر دو بر جا مانده حیران , خشک روبرو , نزدیک , "آه"
هر دو گفتیم یا میخواستیم ان گفت بعد لختی خیره و حیرتزده ماندن
" چه اشتباهی ! " "اما دلنشین البته " "می بخشید " گفت او اما
در نگاهش از فروغ و اخمناز شیطنت لبریز شعله های شاد یک لبخند معصومانه می رخشید
_______
قاصدک ! هان آخر ایوای راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام آی ؟ راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی جایی ؟ در اجاقی _ طمع شعله نمی بندم _ خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز در دلم میگریند
_______
شاید در زمانی دیگه چند تا از شعرهاش رو با مختصر توضیحی همین جا نوشتم .
سلام :وبلاگ با احساسی دارید موفق باشید -یه سر هم به من بزنید -بای
درود بر دوست گرامی
سپاس گزارم از چامه های (شعر واژه تازی/عربی) شما به وب لاگن هم سر بزنید و اندیشه خود را بنویسید
بدرود
خاطره انگیز بود..