سفر بخیر
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
" دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟ "
" همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم "
" به کجا چنین شتابان "
" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم "
" سفرت بخیر اما , تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را "
آخرین برگ سفرنامه باران این است
که زمین چرکین است
دکتر شفیعی کدکنی