می خوام امشب درباره حافظ بنویسم

شاید فکر کنین چه کار راحتی معلومه خب یه شاخ نبات داشته
عارفم بوده و تو فلان سال هم به دیدار دوست رفته.
اما من یه جور دیگه به حافظ نگاه می کنم
نه از منظر عارف نه فالگیر !!
آخه حافظ شاعر هم بوده باور نمی کنین نه
اینو بخونین اما نه به چشم یه فال دیگه

دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق جهان نتوان کرد

حافظ شاید جز خوش شانسترین شاعرای پارسی بوده آخه زمان .
قبل از اون سعدی غزل رو به اوج می رسونه اما با کلمات ثقیل و پر از واژه هایی که تا 100 سال بد شروع به منسوخ شدن می کنن
و این بهترین فرصت رو به حافظ می ده که خودشو تو این وادی بالا بکشه
با استفاده از تجربیات استادانی مثل سعدی و ساوجی و با استفاده از قدرت کلامی شگفت خودش.
شعرهاش رو با یه روال منطقی خاصی می گه و  زیاد هم نمی گه
یعنی همه چی رو از قبل می دونسته که چیکار باید بکنه
و صد البته اشعارش زیبایی خاص خودش رو پیدا می کنه
 مخصوصا که طعم عارفانه هم می ده که البته ماهرویان شیرازی تو این قضیه بی تقصیر نبودن !

از بس که چشم مست در این شهر دیده ام
حقا که می نخورم اکنون و سرخوشم

بازی با کلماتش هم زیباست و ترکیباتی که به کار می بره

سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد

یا
 
ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

یا

ای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده ای

وحشی صفت و عقل رمیده و آهو روش و کبک خرام همشون تو یه بیت .
پس اگه خواستین این دفعه حافظ رو بخونین بی فال بخونین
ببینین از نظر شاعری شعرهاش چه جوره
نه اینکه تا تو یه مساله عارفانه ! گیر کردین بپرین و حافظ
رو به مدد بطلبین که حافظ جواب ساقی میخانه چی می شه
که خب جواب حافظ هم معلومه دیگه اون که دلش نمیاد دل شما رو بشکونه.
پس واسه یه دفعه هم که شده با این دید دیوان حافظ رو وردارین و بخونین
من که خوندم و فال گرفتن از سرم پرید ایشالله از سر شما هم می پره.

اینم از اون شعرای عارفانه حافظ که من یه جورایی خیلی دوستش دارم

یارم چو قدح بدست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
در بحر فتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد
در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آنکه دست گیرد
خرم دل آنکه همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد

تو شبهای آینده تیکه شعرای با حال این شاعر عزیز رو حتما می نویسم البته نه کامل


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد