به کنار پنجره
گنجشک ها
ما را به سخره نشسته اند
قفس گر هست شیشه ای باید
خویش را خسته نکنید
ما را به رهایی
آرزویی نیست
ورنه خیزشی
شهرام
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 ساعت 07:09 ب.ظ
در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان دروغ وزیدن می گیرد
دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته
پناه آورد؟
ما مثل مرده های هزاران ساله به هم می رسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
شهرام
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 ساعت 01:36 ب.ظ
بر سنگفرش خیابان
سکه ای
خویش را در می نوردید
آن سوی تر کودکی می خندید
جوانی لبخند می زد
عاقله مردی می دید
پیری خاطره می گریست
شهرام
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 ساعت 12:48 ب.ظ