رفته بودم نمایشگاه کتاب

این تا اینجاش یعنی که ما اهل کتابیم

رفتم نشر آگه کتاب چنین گفت زرتشت بگیرم

گرفتم

خواستم برگردم الکی پرسیدم از نیچه کتاب دیگه ای هم دارین

غروب بت ها رو نشون دادن

خریدم با وسواس همچین انگار پول به جونم بسته ست

الکی تر پرسیدم دیگه هم ؟

یه کتاب دیگه رو نشون دادن

امان از جیب خالی

سراقکنده گذاشتم واسه وقتی دیگر

یه هدیه هم گرفتم !!

اومدم بیرون

یادم رفت

برگشتم 7 جلدی شرح مثنوی رو هم خریدم

بریم که پولام تموم شد