باور رود کار ما نبود

 

اینجا خدا هنوز تنها نشسته بود



 

 دارم طرح تو را می کشم
نخند !
نقاشیم
شعر می شود !!

شبی از شبها

عطسه عافیتی کرد بهار

نفس گرم زمین

به علف

شیوه رستن آموخت

 

 

بهاران مبارک